English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (666 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
utopianism U تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
utopism U خیالبافی تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
Other Matches
reform movement U جنبش یا نهضت برای اصلاحات
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
enables U تهیه کردن برای
enable U تهیه کردن برای
enabling U تهیه کردن برای
he is an adequate provider U برای تهیه خواربار
enabled U تهیه کردن برای
roadwork U تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
acetiam U برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
monadic operator U عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
sour mash U غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
preparatory U تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
air target material program U برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
kernel U توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
kernels U توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
corsage U دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsages U دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
curriery U محل تهیه چرم دباغی شده برای کار
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
foundry proof U نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
micropro U یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
authors U CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
key O کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
Daphne U گیاه دافنی [که از برگ های آن برای تهیه رنگ زرد استفاده می شود.]
go to sleep U اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
regional projects U طرحهای منطقهای
key projects U طرحهای کلیدی
agricultural projects U طرحهای کشاورزی
mational projects U طرحهای ملی
irrigational schemes U طرحهای ابیاری
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
bender gestalt test U ازمون طرحهای بندر
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
reformation U اصلاحات
family U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
families U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
bender visual motor gestalt test U ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
institutional reforms U اصلاحات نهادی
improve U اصلاحات کردن
improved U اصلاحات کردن
improves U اصلاحات کردن
land reform U اصلاحات ارضی
improving U اصلاحات کردن
land reforms U اصلاحات ارضی
obscurantist U مخالف اصلاحات
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
to instigate a programme of reforms U بر انگیختن برنامه اصلاحات
obscurant U بغرنج مخالف اصلاحات
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
radical U طرفدار اصلاحات اساسی
reform U اصلاحات تجدید سازمان
radicals U طرفدار اصلاحات اساسی
catchpenny U تهیه شده برای پول دراوردن تله پول
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
onion skin U پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
reformer U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
Short – term ( long – term ) projects . U طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
workable U عملی
makeable <adj.> U عملی
feasible <adj.> U عملی
doable <adj.> U عملی
contrivable <adj.> U عملی
achievable <adj.> U عملی
pragmatic U عملی
makable [spv. makeable] <adj.> U عملی
practical <adj.> U عملی
utilitarian [useful] <adj.> U عملی
suitable <adj.> U عملی
useful <adj.> U عملی
operative U عملی
manageable <adj.> U عملی
possible [doable, feasible] <adj.> U عملی
objective U عملی
objectives U عملی
ex post U عملی
practic U عملی
experimental U عملی
pracitcable U عملی
makable <adj.> U عملی
applicatory <adj.> U عملی
operatives U عملی
applicative U عملی
workable <adj.> U عملی
executable <adj.> U عملی
business like U عملی
practicable <adj.> U عملی
handy <adj.> U عملی
pragmatics U عملی
down-to-earth U عملی
applied U عملی
appropriate [for an occasion] <adj.> U عملی
convenient <adj.> U عملی
functional <adj.> U عملی
operable U عملی
operational U عملی
performable U عملی
down to earth U عملی
de facto U عملی
practicable U عملی
empirical U عملی
factually U عملی
factual U عملی
feasible U عملی
proper <adj.> U عملی
practicals U عملی
purpose-built <adj.> U عملی
purposive <adj.> U عملی
purposeful <adj.> U عملی
operationism U مکتب عملی
impracticable <adj.> U غیر عملی
inexecutable <adj.> U غیر عملی
practical art U هنر عملی
viability U امکان عملی
applicability U عملی بودن
unfeasible <adj.> U غیر عملی
applied research U تحقیق عملی
practicableness U عملی بودن
logical positivism U منطق عملی
practicably U بطور عملی
pratique U تمرین عملی
practicability U عملی بودن
practicalities U عملی بودن
practicality U عملی بودن
to put in practice U عملی کردن
logical empiricism U فلسفه عملی
practicalness U عملی بودن
inapplicable U غیر عملی
practical unit U واحدهای عملی
practical capacity U گنجایش عملی
logical empiricism U منطق عملی
operationalism U مکتب عملی
applied research U تحقیقات عملی
activity catharsis U پالایش عملی
make a reality U عملی کردن
put into practice U عملی کردن
put into effect U عملی کردن
bring into being U عملی کردن
make something happen U عملی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com